سراب توهمی آبی رنگ
يكشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۲۶ ب.ظ
سایه ای آمد
و تو باسایه آمدی
سبک تر از باد ، مهربانتر از نسیم و پاک تر از آبی
و من بودم ایستاده میان جاده ای که بسمت افتاب می رفت
میان جاده ای که انتهایش پر بود از درخت
و سایه ترا با خود آورد
و شور و هیجانی ابی رنگ با تو می آمد
وعبور زمان جاری بود از دستهای ما
چون آب چکه چکه چکید تا تمام شد
و چشمانم در پی تو ، جاده را پیچید
جاده تهی بود از تو
تهی بود از انتهای آفتاب و زندگی
و تهی بود از مفهوم درخت
و درختی نبود در آن جاده که من از دور آنرا میدیدم
و حتی نبود آن سایه ای که با خود آوردی
نگاه بودم...
با سکوتی بر لب
بر عطش تب دار خیالم جامی از سراب نوشاندم
و چه سیراب شدم
آری
" سراب توهمی است آبی رنگ "
#زهراسادات_قاسمی
- ۹۵/۰۱/۱۵