شیدایی بزم شعر و عکس

شرط یگانه زیستن میان عطش کاکتوس بودن است #زهراسادات قاسمی

شیدایی بزم شعر و عکس

شرط یگانه زیستن میان عطش کاکتوس بودن است #زهراسادات قاسمی

شیدایی بزم شعر و عکس

مدام دلتنگت می شوم
و باز بی تفاوت اینهمه دلتنگی
تقصیر تو است
که همیشه اول سلام میدهی
و میخندی
اما بعد بدون خداحافظی می روی
کدام شیرینی را
در چای سرد چشم هایت حل کنم
تا رد شود این لحظه های تلخ...
تلخی لحظه هایی را که بی هوا میروی
بی هوا دلتنگت میشوم
نگران من نباش
تا وقتی هوادار توام...

زهرا سادات قاسمی

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۰ شهریور ۹۵، ۱۶:۴۱ - روح‌الله حبیبی‌پور
    عالیه
  • ۲۰ شهریور ۹۵، ۱۵:۱۴ - (^_^)abolfazl (^_^)
    +++++
  • ۲۶ مرداد ۹۵، ۱۴:۳۲ - (^_^)hafez (^_^)
    ++++
نویسندگان

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است


..

سال 

با چهار فصل کامل نمیشود 

فصلی جا مانده 

فصلی که روزهایش عاشق تاریکی تازیان خورده شب های تیره 

و شب هایش سرشار از شوق ستاره های دنباله دار امید 

که در پی روز میدوند ... فصلی که در آن اعداد به کار نمی آید 

تو دستهای مرا میگیری 

و به ضیافت رقص های سرمستی دعوت می کنی 


شب ها و روزهای یلدایی ما 

به جای یک دقیقه 

یک فصل کامل دارد 

مرا در فصل " مستان" 

به آغوش گرمت  میهمان کن 

#زهراسادات_قاسمی


#فصل_مستان

#یلداتون_مبارک 

#لذت_عکاسی 

#تذهیب 

#نیستی_که_بریزمت_روی_عمیق_ترین_زخمم 

#تابلو_آهوان_زمان_اجرا_حدود_چهارماه

#سال_با_چهار_فصل_کامل_نمیشود❤

  • زهرا سادات قاسمی

..

نه هر پنجره پنجه نشان 

نه هر چای قند پهلو 

نه هر کاکتوس که به جای یک کاج کاشتیم 

میخوابیم به اندازه هنوز 

بیداریم به قدر رنگ های رنگین ترافیک های صبحگاهی 

سرفه ای کن 

تا سرما و ستاره 

بیدارم کند 

از کابوس ادم برفی های  که 

سر از خواب های من در آورده اند .. 

زهراسادات_قاسمی


  • زهرا سادات قاسمی


من دستهایم را 

در دستان کسی گذاشتم 

که دستهایم را از پشت بست 

انگشتانم 

به تمامی حروف الفبا بدهکارند 

به همه کلماتی که در تکرار نفس ها 

تکذیب میشدند 


تو به پایانی پافشاری داری 

که من اصراری به اثباتش ندارم 


بی خوابی کلمات 

مکث من ..

خوابش برد ...،


#زهراسادات_قاسمی


  • زهرا سادات قاسمی


در این سرمای سفید 

به کبوتران بی نوزاد 

چای تعارف کنید 

تا گرم شوید 

ما مثل برف جا مانده بر خانه لاک پشت 

سردمان است


ابر خود را تکاند 

و تکه های دلش را تقسیم کرد

شاید گرم شود 

ولی دلگرم نیست .. میدانم ... 

#زهراسادات_قاسمی 

  • زهرا سادات قاسمی