شیدایی بزم شعر و عکس

شرط یگانه زیستن میان عطش کاکتوس بودن است #زهراسادات قاسمی

شیدایی بزم شعر و عکس

شرط یگانه زیستن میان عطش کاکتوس بودن است #زهراسادات قاسمی

شیدایی بزم شعر و عکس

مدام دلتنگت می شوم
و باز بی تفاوت اینهمه دلتنگی
تقصیر تو است
که همیشه اول سلام میدهی
و میخندی
اما بعد بدون خداحافظی می روی
کدام شیرینی را
در چای سرد چشم هایت حل کنم
تا رد شود این لحظه های تلخ...
تلخی لحظه هایی را که بی هوا میروی
بی هوا دلتنگت میشوم
نگران من نباش
تا وقتی هوادار توام...

زهرا سادات قاسمی

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۰ شهریور ۹۵، ۱۶:۴۱ - روح‌الله حبیبی‌پور
    عالیه
  • ۲۰ شهریور ۹۵، ۱۵:۱۴ - (^_^)abolfazl (^_^)
    +++++
  • ۲۶ مرداد ۹۵، ۱۴:۳۲ - (^_^)hafez (^_^)
    ++++
نویسندگان

۸ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

عمودی 

در حال فرسوده شدن هستم 

پوست تنم ، تیر می کشد 

و زخم ها 

چروک هایی عمیق 

بر گوشه گوشه قلبم حک میکنند 

فشار سنج ها 

دمای درونم را 

صفر نشان می دهد 

یعنی نه بهارم ، نه زمستان 

میبینی ؟؟

بی تفاوتی به روی گونه هایم 

به رقص آمده است ...


زهرا سادات قاسمی 


  • زهرا سادات قاسمی

گوش های حافظه 

سنگین است.. 

من بارها فریاد

دوستت دارم را 

در خاطراتت زمزمه کردم 

اما لبخندهای زمستانی ات 

به من فهماند 

آدم بی حوا که گوش ندارد.. 


زهراسادات قاسمی 


https://www.instagram.com/p/BBhnu28r4fZHCqE0D2on5XlN_SOg0KvaXBB92g0/


دوستان میتونند صفحه اینیستاگرامم رو هم دنبال کنند 

  • زهرا سادات قاسمی

خنده های مصنوعیم تموم بشه 

تو بگو دیگه میخوام چیکار کنم ؟

همه ی دنیا واسم جهنمه 

تو بگو با گریه هام چیکار کنم ؟


من تو رو یواشکی میخواستمت

جوری که هیشکی نفهمید بخدا

درِ گوشِ همه سجاده ها 

تو رو فریاد می کشیدم بی صدا 


آلبوم خاطره هامون واسه من

شده دنیای مجازی قشنگ 

لذت استیکر بوسه چت 

به همون اندازه داغون و مشنگ


شبای زمستونو خوب یادته؟

سردی دستای بی دست دعا 

توی اون سرمایِ سرد لعنتی

تو رو التماس میکردم به خدا


من و تو قسمت هم نبودیم و 

اینهمه خاطره ساختیم واسه هم 

رویا ها موند واسه ی قیامت و 

به دلم حسرتِ داغ ِ بوسه هم ...


زهرا سادات قاسمی 

"ترانه"

  • زهرا سادات قاسمی


دلهره هایم

  بوی دود میدهد 

سرما 

به روی گونه ام رنگ می بازد 

 و من

 در امتداد لحظه های خاکستری رنگ 

به دنبال گرمایی از جنس نگاه

مات و مبهوت

 به قاب خالی دست‌هایت می نگرم.. 


 زهراسادات_قاسمی 



  • زهرا سادات قاسمی

در قمار زندگی 

چراغ جادو باش

تا هرگاه ناز انگشتانت برویم وزید 

آرزوهای دست نیافتنی را 

چون دودی به درون اغوشت بپاشم

 

من تمام آرزوهایم را جا گذاشته ام

میان بهانه های دور تو 

 

ای پرندگان دور دست 

طراوت نگاهش را برایم بیاورید

زهرا سادات قاسمی

  • زهرا سادات قاسمی

با زندگی قهر نکن

روزگار راه خودش را می رود 

او چمدانش را هر صبح بر میدارد 

و هر شب در ایستگاهی متروکه اطراق می کند 

هیچ انسانی نمیتواند با نگه داشتن نفس 

خودکشی کند 

پس نفس بکش

با زندگی قهر نکن


زهرا سادات قاسمی


  • زهرا سادات قاسمی

شب ها

پشت پلک هایم پناه میبرم

و در هر صبح ، پنجره مخفی نگاه

به انتظار نوازش دست های توست

ولی تو 

خیلی قبل از نگاه پنجره

بارانی ات را تن کرده ای و رفته ای

شاید 

خواب تو 

رنگین تر از خون من است ...


زهرا سادات قاسمی

  • زهرا سادات قاسمی

حوا منم 

با پیراهنی از تهمت های گلدار

حوایی که ترسید

سیب را با عشق گاز بزند 

اما او که نمیدانست 

بهشت بی آدم 

دیگر بهشت نیست ...

زهرا سادات قاسمی

  • زهرا سادات قاسمی