صبح از پنجره دمیده است
دلم میخواهد
هووورت بکشم
هوای گرم بخاری را
دیشب تا صبح سرمای نبودنت
رویاهایم را به سر سره بازی گرفت
شاید از سقوطی سخت جان به در برده باشم
ولی زخم نبودنت
گریه هایم را خش دار کرده است
#زهراسادات_قاسمی
صبح از پنجره دمیده است
دلم میخواهد
هووورت بکشم
هوای گرم بخاری را
دیشب تا صبح سرمای نبودنت
رویاهایم را به سر سره بازی گرفت
شاید از سقوطی سخت جان به در برده باشم
ولی زخم نبودنت
گریه هایم را خش دار کرده است
#زهراسادات_قاسمی
...
پلک هایم
در اخرین دقیقه های شب
به خاطره ها می چسبند
تا سوار بر مردمک سیاهی
دوباره ترا به خواب ببیند
اما روسری من سپید بود
و به تو گفتم نیمی از من را
ماهی پر میکند
که برای تولد دوباره روز
شمع جادوئی زمان را
فوت خواهد کرد
#زهراسادات_قاسمی
#رویای_بودن_تو
#خوابهایی_برای_بیداری
#ته_چشمهایش_انگار_مرگ_دست_تکان_میداد
#لذت_عکاسی