جمع روی و موی او آه ای عجب غوغاشده
آفتاب و سایه با هم درشب یلدا شده
این جلالش عالمی را در هیاهو می کشد
کربلای او نگینی بر سر دنیا شده
هرکه میبیند تورا هرگز نبیند خویش را
این ندیدن ها که همچون ذره ناپیدا شده
دل تویی دلکش تویی دلداده و دلسوز تو
بی وفا من بی خبر من زین دل شیدا شده
شمع را خاموش کرد و جمع هم خاموش شد
گفت عمر ما همین یک امشب و فردا شده
قاسم و اکبر به خون اینجا حنا بگذاشتند
حجله گاه شیرمردانش همین صحراشده
این کویر پر عطش سجاده خون می شود
بهترین راز و نیاز ِ بنده و مولا شده
در مسیر عشق جانان جان خود کردی فدا
پادشاه عشق بازان زاده زهرا شده
جان به قربان تو ای ذبح العظیم کربلا
در طریقت عشق هم بی واژه و یکتاشده
نیست روزی مثل روز تو شهید سر جدا
تا بگریم در غمت، هر روز عاشورا شده
#زهراسادات_قاسمی